جشن یلدا ی مهد کودک
فرشته کوچولوی من سلام دیشب سومین یلدایی بود که ما همراه با تو جشن میگرفتیم و از اینکه فرشته ای مثل تو رو در کنارمون داریم خدا رو شکر میکردیم .یادمه اولین شب یلدایی که در کنارمون بودی هنوز یک سالت نشده بود و ما خواستیم ابتکار به خرج بدیم و ازت عکسای هنری در کنار هندوانه بندازیم ولی تا هندوانه رو کنارت گذاشتیم ازش ترسیدی و زدی زیر گریه و حتی یک عکس هم نشد بندازیم. 2 تا یلدای قبلی ما یا مهمون خونه مادر جون بودیم یا خودمون اونا رو مهمون کرده بودیم اما اسال خیلی فرق داشت حالا امسال من باید تو جشن یلدای تو و دوستات شرکت میکردم و از اینکه دختر کوچولوم تند تند راجع به شب یلدا و ننه سرما و چیزای خوشمزه ای که خورده بود برام تعر...